Saturday, March 8, 2014

دی (جدی) ماه یاد آور کارنامه‫ی سیاه ایران در افغانستان!..

صدای مهیب جنگ، غرش خمپاره، رعد وحشتناک توپ و تانک، جهش دلخراش موشک، صدای ناله و فغان، شیون زنهای داغدیده، و گریهی مردان گرسنه و غرش لاشخوران سیر... این تنها موسیقی است که در فضای افغانستان به میمنت شعارهای دمکراسی و پیشرفت و آبادانی و ستیز با ارتجاع و خرافه پرستی و تخلف و پسماندگی و دفاع از حقوق زن از دی ماه سال 1358 تا کنون بگوش میرسد.
ارتش سرخ تزار روسیه یا شوروی برای رسیدن به یک جمله اهداف استراتژیکی از جمله دست یافتن به آبهای آزاد خلیج فارس و دریای عمان خواست دایرهی قدرت خویش را افزایش دهد که قرعهی این بخت شوم بنام افغان افتاد!

اشغال، كرزی و شیعه

نویسنده: احمد فارسی از کابل
اشغالگران و همکارانشان مانند کرزی و دارودسته اش غیر از بدبختی و فلاکت چیزی برای ملت بیچارۀ افغانستان به ارمغان نیاورده اند.
جنایتکاران صلیبی بعد از حمله به افغانستان انسانهای کثیفی مانند خود را به طرق مختلف بر ملت مظلوم ما حاکم کردند و  پلیدی های بیشماری را به ارمغان آوردند...
بیایید  این حقیقت را بنگریم.
کابل پایتخت افغانستان است، کشوری که متشکل از اکثریت سنی است بلکه مناطقی اند در افغانستان که اصلا نمیتوانی اثري از تشيع بیابی.
شیعیان در مسیر تاریخ افغانستان اقلیتی اند که نقش بارزی را در تاریخ این کشور نداشته اند نقشی که بتوانند به آن افتخار کنند البته افتخاری که مبنی بر واقعیتهای تاریخی است نه افتخاری که مبنی بر تزویر و دروغ است!!
آنچه در تاریخ ثابت است این است که شیعیان تنها در سایه اشغال کفار و نوکری بیگانه میتوانند قامت بیافرازند واین واقعیت تاریخی است که نمی توان از آن انکار کرد.
هنگامی که روسها چند صباحی را در افغانستان سپری کردند خواستند در ساختار سیاسی کشور انقلابی را بیاورند سلطان علی کشتمند که از جناح پرچم مارکسیستی بود شیعه ی بود که مدت مدیدی را در پست نخست وزیری گذرانید وی با اینکه در ظاهر یک کمونیست بود اما انتسابش به مذهب باطل شیعه، وی را واداشت که بر اهل مذهبش تکیه کند. ودر روزهای محرم در پهلوی آیت .. توکلی در تکیه خانه ها شرفیاب گردد.
شیعیان در روز های محرم به جاده های میریختند و شعار های عجیبی سرمی دادند البته هدف از این شعار ها این بود که این اقلیت مذهبی می خواست که ثابت کند که آهسته آهسته از مغاره ها بیرون می آیند و عقاید منافی با اسلام را علنی میسازند.
حکایت می کنند که در زمان رژیم شاهی در افغانستان در تکایا فریاد می کشیدند که (ای حسین چون زورت نرسید چرا دوتا نکردی) و دوتا کلمه ایست که معنایش گریز وفرار است. که بدون شک دشنام مستقیم به حسین رضی الله عنه است.
هنگامی که خمینی مرد، شیعیان در جاده های کابل ریختند و شعار میدادند که (چه شیعه چه سنی رهبر فقط خمینی) و این شعار را وقتی میدادند که نجیب الله حاکم کمونیستی کابل بود!!
اما اشغال امریکایی میدان فعالیت این فرقه را گسترده ساخت بلکه علنا برای نخستین بار نکاح موقت یا متعه را علنی ساختند، سب و دشنام صحابه رضی الله عنهم با اینکه در قبل از این نیز در روز های مشخص معمول بود، اما بعد از اشغال امریکایی این دایره نیز عریض و پهن گردید. اگر دیروز دشنام در ابوسفیان و معاویه رضی الله عنهما محصور بود امروز صحابه دیگری را نیز فراگرفته است بطور مثال در سایت محسنی که وی را مجتهد میگویند وبرخی ساده لوحان منسوب به اهل سنت وی را انسان معتدل گمان میکنند به صراحت نوشته بود "که فاطمه را، عمر به شهادت رسانید"!!
خبیثی دیگری عمرو بن العاص رضی الله عنه را به ماکیاول تشبیه می کنند العیاذ بالله.
کرزی این دلقک استعمار که ماهانه از تهران مبالغ هنگفتی می ستاند تا بتواند یک قبله دیگری نیز در قبله هایش اضافه کند نیز خدمات بی شایبه ای را به این فرقه انجام میدهد محسنی در سفرش به ایران چنان کرزی را می ستاید که گویی امام معصومی باشد!!  بلکه ایت... سید محمد شیرازی که میزبان محسنی بود نیز وی را ستود که بنده را واداشت که در مقاله بنویسم که شاید روزی بیاید و این آیات.... کرزی را به امام مسمی بسازند و فصلی را در (بحار الانوار) مجلسی بیافزایند که "باب ما ورد فی مناقب الامام کرزی وما ورد فی ثناء الأئمة عليه" البته شايد برخي خوانندگان تعجب کنند اما این موضوعی نیست که ما را متحیر بسازد بحارالانوار حاوی مطالبی است که شاید در خرافات و خزعبلات کتابی در بشریت مانند ونظیر این کتاب نوشته نشده باشد.
با حقایق فوق میتوان به خوبی دانست که اگر زائر شهر کابل در ماه محرم وارد این شهر گردد شاید گمان کند که به شهری از شهرهای ایران وارد شده است. اشغال وکرزی و شیعه عناصری که در قالبی، ترکیب عجیبی را تولید کرده اند که به جز شخصی مانند مجلسی کسی دیگری نمی تواند اسم مناسبی را برای این ترکیب اختیار نماید!!

قلدری نظام ایران در هرات

قلدری نظام ایران در هرات
ویژه سنی نیوز: رئیس عمومی اطلاعات و فرهنگ هرات، از جیره خواران نظام آخوندی ایران، طی دستوری از شبکه‫ های کیبلی ولایت هرات خواست تا از نشر شبکه‫ های توحیدی اهل سنت ( وصال حق – کلمه – نور) خودداری نماید.
از دیر زمانی است ایران ولایت هرات را برای مدیریت هجوم فرهنگی خود در افغانستان آماده می‫سازد.
اقلیت ناچیز شیعه هزاره که شرورترین ملیت در بین روافض جهان به شمار می‫آید، و به تصرفات تنش‫زا و غیر انسانیش چون؛ گردن زدن جوانی مسلمان در مراسم "رقص مرده" زبانزد خاص و عام است، تا دهه چهل و دمکراسی دروغین ظاهر شاه مراسم قمه و سینه ‫زنی که حقد و کینه توزی را در جامعه افغانستان آبیاری می‫کند، را بصورت مخفی برگزار می‫کردند. از اوائل دهه چهل این مراسم چون از سوی شیعیان عبادی تلقی می‫شد در عبادتکده ‫های آنها بصورت علنی برگزار شد.
در زمان رژیم دست نشانده روسیه کمونیست - به رهبری نجیب  - که تلاش داشت با ایجاد دوگانگی و برهمزدن همبستگی مسلمانان فضا را برای خود مهیا سازد برای اولین بار مراسم سینه ‫زنی شیعیان به خیابانهای کابل منتقل شد که خود نجیب در آن شرکت داشت!..
اسماعیل خان؛ والی پیشین هرات، که از سیاستهای ایران در بدست گرفتن هرات آگاه بود تلاش داشت به گونه ‫ای مانع افراطگریهای کشور همسایه شود، ولی با تعیین سید حسین انوری به عنوان والی هرات معادله بکلی تغییر یافت. این والی جدید که خودفروخته دولت آخوندی ایران بود و از پستان نفت ایران تغذیه می‫شد به شیعه‫ های هزاره که یکباره به شهر هرات حمله‫ ور شده بودند، و به افواج شیعه که از ایران به این شهر گسیل داده شده بودند تذکره (شناسنامه) هراتی داده زمین‫های دولتی اطراف اسلام قلعه ( بازارک مرزی با ایران) و زمینهای منطقه اسحاق سلیمان را به هزاره ‫ها واگذار کرد.
در محرم سال 1384 برای اولین بار ایران خواست تا بازوهای خود را در هرات به نمایش گذاشته به جامعه اکثریت چشم سرخی نشان دهد. طی یک برنامه طرح ریزی شده در مشهد کاروانهای مسلح شیعه که در حال سینه‫زنی و نوحه خوانی بودند بیکباره به مسجد جامع هرات حمله برده فاجعه بسیار هولناکی را رقم زدند. این کشتار وحشیانه بیش از 350 کشته و زخمی برجای گذاشت. ( جنایتی درست مشابه با آنچه در راولپندی پاکستان در محرم امسال مرتکب شدند).
از آنروز به بعد ایران با گسترش آموزش نظامی هزاره ‫ها و مسلح ساختن آنها در شهر هرات، و با باج دادن به برخی از مسئولین خودفروخته، و استفاده ابزاری از برخی سنی‫های خودباخته، و دامن زدن به فتنه ‫افروزی و اختلاف سازی در فضای اهل سنت، روز بروز بر قدرت خود در شهر هرات می‫ افزاید.
روند روز افزون بیداری در سطح جامعه فارسی زبان چه در ایران و چه در افغانستان وتاجیکستان، مذهب پوچ تشیع صفوی را زیر سؤال برده است.
شبکه ‫های توحیدی اهل سنت (وصال حق، نور و کلمه) در این بیداری نقش بسزایی را ایفا کرده ‫اند.
مشارکتهای شخصیتهای هراتی امثال استاد دانشمند "فضل الحق سلیمانی"، و سخنران ورزیده و نامدار هرات "مولوی مجیب الرحمن انصاری" و دیگران در برنامه ‫های تلویزیونی این شبکه ‫ها، و همیاری اهلسنت و شیعه‫ های بیدار با این رسانه ‫ها خواب و آرامش را از چشمان فتنه ‫افروزان شیعه، و آخوندهای قم ربوده است.
کابوس بیداری ملت و بازگشت هرات به توحید، و متلاشی شدن خواب و خیالهای استعمار فرهنگی سیاسی هرات توسط ایران، نظام تهران را بر آن داشت تا با بحرکت درآوردن جیره‫ خواران خود در هرات جلوی رسیدن این رسانه ‫ها به ملت را بگیرد!
اما آیا واقعا هرات مستعمره ایران است تا ولایت فقیه بدون ترمز در آن ویراژ دهد؟!
آیا نظام ولایت فقیه پاسداران آدم کش سپاه قدس را از کشتارگاه سوریه فرا خوانده به هرات گسیل خواهد داشت تا آنتن‫های ماهواره‫ای مردم را بالای خانه هایشان بزیر انداخته زیر تانک له کنند. مگر هرات شهرکی از توابع مشهد شده است؟!
روشنفکران هرات این حرکت دیکتاتور منشانه و قلدرانه فرهنگ سیتزی جیره‫ خواران ایران در شهر خود را به شدت نکوهش کرده آنرا ادامه سیاستهای ضد آزادی بیان ایران شمرده، مردم را به سرباز زدن از آن تشویق می‫کنند.
بسیاری از روشن اندیشان شهر کیبل ها را تحریم کرده از راه ماهواره شبکه ‫های توحیدی را به خانه ‫هایشان آورده ‫اند.
شبکه‫ های توحیدی اهل سنت در حقیقت دانشکده ‫های آموزش آداب و فرهنگ اسلامی و عیقده توحید و یکتاپرستی برای مردم فارسی زبان هستند که بصورت رایگان، با اسلوبی حکیمانه، و با پاینبدی و احترام به تمام ارزشهای اخلاقی وانسانی در پی رشد جامعه می‫باشند. صداقت و اخلاص جوانان برومندی که در این شبکه ‫های ماهواره‫ای ادای مسئولیت می‫کنند مردم تشنه به حقیقت را شیفته آنها ساخته است.
دخالتهای بی‫رویه حکومت آخوندی ایران در کشورهای همسایه؛ عراق، سوریه، افغانستان و پاکستان، و تلاش برای برافروختن آتش جنگی مذهبی درست در راستای سیاستهای غرب، تا اهرمهای وجودی خودش را تقویت بخشیده رضایت استعمارگران را بدست آورد بر کسی پوشیده نیست.
آیا این فشارها بر اکثریت سنی مذهب افغانستان در زمانی که نیروهای استعمارگر غربی در فکر بیرون رفتن از این کشور می‫باشند، تلاشی است از سوی سران ایران برای برافروختن آتش فتنه ‫ای مذهبی در میان ملت افغان تا نیروهای غربی را از خالی کردن میدان صرف نظر کنند و افغانستان هرگز هویت ملی خود را باز نیابد؟ چرا که منافع عمامه‫ های صفوی حاکم بر ایران همواره در تضاد با یک افغانستان ملی و آرام بوده و هست.
این سیاست ضد انسانی جیره‫ خواران ایران در هرات همانگونه که پرده از شکست عمیق نوکران ولایت فقیه، و ریزش افکار و اندیشه ‫های پوچ و توخالی تشیع صفوی برمی‫کشد، برهانی است ساطع بر موفقیت و پیروزی شبکه ‫های توحیدی بر رسانه‫ های ایرانی که از پول بیت المال مردم ایران و خون ملت ستمدیده تزریق می‫شوند.
نویسنده: حسن تیموری - مشهد

نقش رژِیم ايران در تضعیف افغانستان

ابراهیم یوسفی ـ تهران 
ویژۀ سنی نیوز: شاید عنوان مقاله ما برای بسیاری از شهروندان ایرانی و افغانی نا آشنا به ایران و سیاستهای ددمنشانه آن اندگی مبالغه آمیز وشگفت انگیز بنماید.
اما واقعیت این است که  سیاستمداران کج اندیش ایران همواره در طول تاریخ تلاش کرده اند که همسایه قدرتمندشان را که از لحاظ مذهبی نیز در نقطة مقابل آنان قرار دارد را  تضعیف و ناتوان و رنجور کنند.
اگر نگاهی گذرا به عمق روابط تاریخی و سیاسی و اقتصادی ایران و افغانستان انداخته شود کاملا  روشن و هویدا است که به صرف نظر از اینکه دو ملت همسایه و نخبگان و فرهنگیان فهیم دو کشور هرگز چنین دید خصمانه ای درباره یکدیگر ندارند اما سیاستمداران مغرض و فرصت طلب ایران در  هر زمان سعی کرده اند, به افغانستان سنی و آزاده به دید یک دشمن مترصد نگاه کنند که همواره  در کمین نشسته که مصالح ایران را ببلعد.
دشمنی ایران و افغانستان از آنجایی آغاز گردید که گویا افغانیها جسارت کردند  و استرداد استقلال خود را اعلان نمودند سال 1126 مصادف با 1919  میلادی تاریخی بود که افغانستان به عنوان یک کشور مستقل شناخته شد.
از آن پس ایرانیان کینه افغانی و افغانستان را به دل گرفتند و همواره برای تضعیف آن برنامه ریزی نمودند.
جنگهای یکی دو قرن گذشته بین ایران و افغانستان گاهی با رنگ سیاسی و گاها با صیغه مذهبی بیانگر عمق این فاجعه غیر قابل توجیه است.
به صرف نظر از جزئیات جنگهای گذشته آنچه که توطئه علیه افغانستان را شکل داده و منجر به یک تعصب عمیق و ریشه دار علیه هر آنچه افغان و افغانی است گردیده, تنها عنصر ملی گرامی در ایران نیست.
علاوه بر ملی گرایی افراطی, قوم پرستی مفرط و تعصب مذهبی و حس خود بزرگ بینی فرهنگی و اجتماعی از دیگر عواملی است که زیر بنای این تعصب خشک و کینه های متراکم و عقده های انباشته علیه ملت و کشور افغانستان گردیده است.
با اینکه خود کشور ایران از چندین ملیت و دین و مذهب شکل گرفته است اما تعصب فارسی و شیعی آن بر سایر اقوام و مذاهب و ادیان غالب گردیده است و از آنجایکه مذهب حاکمان غالب و متعصب صفوی ترکی بوده لذا ترکان ایران خود را در کنار فارسها حاکمان و  مالکان اصلی ایران می دانند.
و اما در برابر افغانستان از آنجایی که سایر اقوام ایرانی عمدتا سني مذهب هستند لذا حسیاسیت چندانی در برابر کشور همسایه شان ندارند اما تعصب رسمی فارسی و شیعه در برابر افغانستان عمدتا اهل سنت بسیار افراط گرایانه است.
بلکه در این چند دهه اخیر بویژه از اوایل دوره پهلوی بدینسو قضیه بسیار حساس شده و کار به تحقیر و توهین کشیده شده و به دلیل  سوء رفتار سیاستمداران بد کردار و کج اندیش و رسانه های همسو با آنان بخش بزرگی از ملت ایران نیز گویا باور کرده اند که ژن و نژاد ایرانی از ژن افغانی مطلقا بهتر و برتر است!.
و فراتر از این گویا ایرانی ها برای ارباب بودن و افغانها برای نوکر بودن آفریده شده اند! البته نمی توان انکار کرد که بدلیل فقر و ورشکستگی اقتصادی در دهه های اخیر که موج عظیمی از شهروندان افغانی مجبور شده اند برای کار به ایران سرازیر شوند و در نتیجه برخی اوباش افغانی با استفاده از فرصت به کارهای خلاف اخلاق و عفت دست بردند این امر می تواند یکی از عوامل وضعیت نا هنجار کنونی باشد.
اما اصل قضیه این نیست با نیم نگاهی به سوابق رابطه دو کشور و موضعگیری های سیاسی ایران در قضایای افغانستان خود به خود روشن می شود که موضوع ریشه عمیق دارد.